مصادیقی از حقوق انسان در قرآن

پدیدآورخلیل منصوری

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 2475 بازدید
مصادیقی از حقوق انسان در قرآن

خليل منصوري

براي واژه حق كاربردهاي گوناگوني در زبان تازي است. اين واژه كه نقيض معناي باطل است در اصل به معناي وجود و ثبوت لسان العرب ج 3 ص 255) و مطابقت و موافقت است. از جمله كاربردهاي آن مي توان به معناي چهارگانه اي زير اشاره كرد:
1. به معناي ايجاد كننده چيزي بر اساس حكمت؛ 2. شي ايجاد شده بر اساس حكمت ؛3. اعتقاد به چيزي آن گونه كه هست؛ 4. فعل و سخني كه به اندازه و به موقع باشد. ( مفردات راغب ص 246)
جمع آن حقوق نيز كاربردهاي خاصي يافته است. اين واژه كه به معناي درست(نقيض باطل) و راست(نقيض غي و زهق) و چيز شايسته و سزاوار نيز به كار مي رود،(نثر طوبي ص 181) به معناي ثبوت امري همراه با مطابقت با واقع است.
در كاربردهاي امروزي گاه درمقابل تكليف قرار مي گيرد و ميان آن ها نوعي تباين تصور مي شود و از اين رو گفته مي شود كه امري حق وي نه تكليفي بر عهده اوست. هر چند كه استاد مطهري در اين بخش ميان حق و تكليفي نوعي
رابطه برقرار مي كند و بر اين باور است كه هر حقي همراه با تكليفي است و هر تكليفي حقي را ايجاد مي كند.
اما در اصطلاح حقوق قدرتي است كه كه از طرف قانون به شخص داده مي شود.(ترمينولوژي حقوق ، جعفري لنگرودي، ص 216)
به هر حال قدرت و امتيازي كه كسي يا جمعي سزاوار برخورد از آن است ، به ويژه قدرت يا امتيازي كه به موجب قانون يا عرف مقرر شده باشد.
اساسا افراد جامعه بر اثر روابط و مناسبات خود يك رشته اختيارات و امتيازات به دست مي آورند كه مجموعه ي آن را حقوق مي نامند و مشتمل بر اختيارات مدني ، اجتماعي ، سياسي و همه مزايا و سلطه هايي است كه از قانون بر مي خيزد.
قرآن براي انسان مقام و منزلتي بس بزرگ و شايسته به تصوير مي كشد. در هستي شناسي و جهان بيني قراني شايد هيچ موجودي پس از خداوند به مقام و منزلت انسان نباشد. اين مقام و منزلت كه از آن به كرامت انساني ياد مي شود سبب آن مي گردد تا انسان به غير از خدا از هيچ كسي فروتر نباشد و بر همگان سلطه و چيرگي داشته باشد. سلطه و چيرگي انسان بر هستي و موجودات آن، سلطه تشريعي ساده نيست تا قبل نقض باشد بلكه سلطه و چيرگي تكويني است. هر موجودي چه بخواهد وچه نخواهد تحت حاكميت و سلطه انسان است و هر چند كه اگر خود بپذيرد و اطاعت و فرمان آدمي را ببرد از فوايد و منافع فرمانبري نيز بهره خواهد بود. از اين روست كه ابليس نيز هر چند در مقام تشريع از فرمان اطاعت سر پيچيد و با نافرماني خويش به ظاهر از سلطه آدمي بيرون رفت ولي اين انسان است كه به طور تكويني بر وي چيره است.
اين بدان معناست كه انسان در مقام و جايگاهي بلندي است و حقوق و امتيازات بسياري به صورت جعل تكويني براي وي ثابت مي باشد كه كسي را نرسد آن ها را از وي سلب كند.
1. حق حيات : به نظر مي رسد كه حق حيات، نخستين حقي است كه براي انسان ها ثابت است و همين مبدا و خاستگاه تمامي حقوق ديگربشر مي باشد. تنها با وجود آن مي توان از حقوق ديگر سخن گفت و در صورت نبود و فقدان آن ديگر حقوق نيز جايي نخواهند داشت.
بايد توجه داشت كه اگر چه حق حيات و زندگي در ظاهر به عنوان حق انسان قلمداد مي شود ؛ اما در حقيقت از الطاف خاص خداوند بلكه نخستين لطف و فضل الهي او در حق انسان است و شخص انسان در پديداري آن نقشي ندارد.
به هر حال از مهم ترين و اساسي ترين و نخستين حقوق بشر مي بايست از حق حيات سخن گفت و كسي را نمي رسد كه به اين حق تعدي و تجاوز كرده و حيات كسي را از وي سلب كند. از اين روست كه قتل و كشتن انسان ها در حقوق اسلامي به عنوان جرم نابخشودني قرار داده شده است و خداوند در كسي كه به اين حق تجاوز كند عذابي سخت را وعده و مژده داده است.
قرآن براي حفظ حق حيات انسان ها قوانين سختي را در نظر گرفته است و از اين روست كه مساله قصاص را به عنوان سازوكاري براي جلوگيري ديگران از تجاوز و تعدي به اين حق قرار داده است. كشتن هر كسي حتي كودكان در زهدان جرم است كه مي بايست در دنيا و آخرت پاسخ گو بود.
از نظر قرآن كشتن ديگري به عنوان رفتار نابهنجار دانسته شده ( كهف آيه 74) كه نه تنها مي بايست بر او سرزنش بلكه مواخذه(تكوير آيه 8 و 9) و مجازات شود واين مجازات به قصاص است تا كسي اقدام به تجاوز به حق حيات ديگري پيدا نكند.(مائده آيه 32 و 45 و نيز كهف آيه 74 و اسراء ايه 31 و 33 و آيات ديگر)
2. حق تساوي : از مهم ترين مصاديقي كه قرآن براي حقوق انسان بر مي شمارد، تساوي حقوقي ميان همه انسان هاست و اين كه كسي را بر كسي ديگر برتري و امتيازي نيست تا بدان بر ديگر چيره شود و فرمان راند. اگر قرآن امتيازي به عنوان تقوا بيان داشته امري نيست كه كسي بتواند از ان در دنيا براي امتيازگري بهره برد؛ زيرا تقوا امري باطني است و اگر كسي بخواهد مدعي آن شود ادعاي بي مدرك و مستند خواهد بود و اعمال و رفتار وي كه بر تقوا دلالت مي كند به گونه اي مي بايست باشد كه فروتني خويش حفظ كند و اموري چون اعمال صالح و نيكو و پسنديده مخالف قدرت و اعمال چيرگي و زور خواهد بود.
حق تساوي بدان معنا خواهد بود كه هيچ شخصي در هيچ موقعيتي نمي تواند خود را بر ديگري برتر دانسته و بخواهد اعمال قدرت و يا نفوذ كند. از اين روست كه كسي را بر كسي به طور طبيعي ولايتي نيست. اما ولايت پدر و مادر بر فرزند در محدوده منافع آنان انجام مي شود و همين كه به مقام كامل و رشد رسيده اند ولايت ايشان نيز بسيار محدود مي گردد. بنابراين براي ولايت بر ديگري دلايل و مستندات محكم و استواري لازم است و نمي توان به سادگي از اصل عدم ولايت بر ديگر دست شست.
3. حق امنيت: از ديگر مصاديقي كه مي توان براي حقوق بشر بر شمرد، حق امنيت در همه حوزه هاست. كسي نمي تواند اين حق را از آدمي بگيرد و او را در حالتي از ناامني رواني و اجتماعي و ديگر امور قرار دهد.
4. حق آزادي: يكي از مهم ترين حقوقي است كه قرآن براي انسان ها ثابت مي داند، حق آزادي است. از آن جايي كه انسان در بينش و نگرش قرآني موجودي مختار و تنها در برابر خداوند به عنوان مالك و خالق و پروردگاروي مكلف مي باشد، از آزادي همه جانبه اي برخوردار مي باشد. خداوند به عنوان آفريدگار و پروردگار وي اين اجازه را به وي داده است كه ميان بندگي و طغيان و حق و باطل هر يك را خود به اختيار برگزيند. اين بدان معنا خواهد بود كه اصل نخستين حكم مي كند كه هيچ كس را نمي توان مجبور به كاري كرد. اگر نتوان انساني را مجبور به بندگي خدا كرد به طريق اولويت نمي توان وي را بركارهاي كم اهميت تر و ساده تري مجبور ساخت. خداوند به صراحت و روشني مي فرمايد كه نمي خواهد كسي را مجبور كند تا ايمان آورند و يا پرسش و عبوديت خدا را در پيش گيرند و تنها كاري را انجام مي دهد نشان دادن راه حق و باطل و هدايت و ضلالت است. او كه خود تنها كسي است كه نسبت به انسان حق دارد از حق خويش اين گونه فرو مي گذارد بنابراين نمي توان حقي را براي ديگري به اثبات رساند و گفت كه موجودي ديگر حتي انسان ديگري اين حق را دارا مي باشد كه شخص ديگري را مجبور به پذيرش ايمان و يا اعمال خلاف اختيار وي نمايد.
وجود عنصر اختيار در انسان به معنا و مفهوم آزادي وي در اعمال و رفتار خواهد بود. هر چند كه اين اعمال به جهت تضاد منافع و اموري ديگر به خواست انساني محدود مي شود و قوانيني انسان مانند عرف و يا شرعي آن را تحديد مي كند ولي اين تحديد به معناي اجبار و اكراه نيست و هر كسي در اصل از اختيار و آزادي كامل برخوردار خواهد بود.(بقره آيه 256 و يونس آيه 99 و آل عمران آيه 20 و هود آيه 57 و كهف آيه 29 و انسان آيه 3 و ده ها آيه ديگر)
از جمله مصاديق جزيي آزادي انسان ، مساله آزادي انديشه و تفكربه عنوان حق طبيعي همه انسان هاست.(بقره آيه 219) بنابراين نمي بايست جامعه و يا هر شخص و يا نيروي ديگري اين حق را از وي سلب كند؛ بلكه به طور طبيعي مي بايست زمينه ها و بسترهاي تفكر و انديشه آزاد فراهم باشد و يا ايجاد شود و از موانع و سازوكارهايي كه جلوي آزادي تفكر و انديشه را مي گيرد جلوگيري كرد و از ميان برداشت.
قرآن براي آزادي تفكر و انديشه مقام و ارزشي والا قايل مي باشد و حتي كساني كه از آزادي تفكر و انديشه بهره مند نمي شوند سرزنش مي كند كه چرا از اين حق الهي خويش بهره نمي گيرند. از مردمان مي خواهد تا از آن سود جسته و بهترين شكل از آن استفاده كنند.(روم آيه 8 و انعام آيه 50 و زمر آيات 17 و 18)
5. حق تصميم گيري: انسان همان طور كه داراي حق اختيار و انتخاب و آزادي هستند از اين حق نيز برخوردار مي باشند كه در باره مسايل خويش تصميم گيري كنند و كسي را نمي رسد كه در سرنوشت آنان دخالت كند و آنان را به زور و اجبار به امري وادار سازد. بنابراين هر كسي مي تواند براي زندگي خويش تصميم بگيرد و راه خويش را برگزيند و بر تصميم خويش عمل نمايد و كسي را نرسد كه سرنوشت او را تغييردهد و يا او را به امري مجبور سازد و بخواهد مانع در تصميم و اجراي آن شود. اين حق فردي هر شخصي است كه از درباره خود تصميم بگيرد.(آل عمران ايه 159 و انفال آيه 53 و رعد آيه 11)
6. بهره مندي از طبيعت : از حقوق طبيعي همه انسان ها، بهره مندي آنان از طبيعت و مواهب آن است؛ از اين رو كسي نمي تواند آنان را از اين حق محروم سازد. خداوند طبيعت و نعمت هاي آن را خاص شخص و يا گروه و يا جامعه اي قرار نداده است بلكه حقي براي همه انسان ها بي هيچ تفاوتي است. (بقره آيه 22 و 29 و اعراف آيه 10 و 32 و ده هاي آيه ديگر)
7. مالکيت: هر کسي مالک دستاوردهاي خويش است. تلاشي که انسان در بهره وري و توليد منابع و ثروت مي کند براي وي حقي ويژه اي را ايجاد مي کند که از آن به حق مالکيت ياد مي کنند. از اين رو انسان بر دام هاي خويش و يا زمين هايي که احيا و زنده کرده است مالک مي شود و حق بهره برداري خاص از آن را دارا مي شود.(نازعات آيه 33 و بقره آيه 188 و 261 و 279) البته برخورداري از اين حق چنان که بيان شد تنها در محدوده مالکيت خويش است و اين گونه نيست که بر همه چيز مالکيت يابد. به سخني ديگر هر چيزي در دنيا و طبيعت حق عمومي و همگاني است ولي اگر کسي در هريک از منابع عمومي تصرفي توليدي و افزايش انجام دهد و يا آن را با تلاش خويش به شکلي خاص در آورد از حق خاصي برخوردار مي شود که اين حق مالکيت خصوصي است.( مائده آيه 1)
از نظر قرآن حق مالکيت خصوصي افزون بر حق مالکيت عمومي براي همگان ثابت است و حتي افراد نابالغ نيز از آن بهره مي باشند.(نساء آيه 2 و 6 و اسراء آيه 34) در تفسير قرآني ميان حق مالکيت و حق تصرف اين امکان وجود دارد که از هم تفکيک شود و شخصي داراي حق مالکيت باشد ولي به جهاتي حق تصرف را در محدوده زماني به عنوان نمونه نداشته باشد. از اين روست که کودکان و افراد نابالغ با آن که مالک مي باشند و مي توانند از اين حق برخوردار باشند ولي حق تصرف را نخواهند داشت تا زماني که به رشد و بلوغ برسند.(نساء آيه 6 و اسراء آيه 34)
7. حق مسکن : از ديگر حقوق طبيعي بشر، حق مسکن و توطن است و هر کس مي تواند هرجايي از زمين را براي توطن و مسکن خويش برگزيند و بيرون راندن از ميهن شخص جرم و گناه محسوب مي شود. به اين معنا که هم از نظر حقوقي جرم و
هم از نظر شرعي راندن شخص از مسکن و منزل و ميهن وي گناه به شمار مي آيد.
مراد از حق مسکن در تعبير قرآني همه اقسام از مسکن و منزل و توطن را شامل مي شود. از اين روست راندن اشخاص از سرزمين و موطن ايشان جرم و گناه شمرده شده است.(بقره آيه 246 و حج آيه 40)
8. حق پناهندگي : انسان ها به جهاتي در محيط و سرزمين خويش ممکن است که مورد تعرض و شکنجه قرار گيرند و از رو اگر بخواهند از آن جا کوچ و هجرت کنند مي توانند به هر جايي ديگر بروند و از اين حق برخوردار مي باشند که در جاي ديگر از زمين سکونت يابند. از اين روست که حق پناهندگي براي همه انسان ها به عنوان حقوق بشر ثابت است. ( نساء آيه 100 و انفال آيه 26 و 72 و 74)
از سوي ديگر پذيرش پناهندگي به عنوان يک واجب ديني بر دولت و امت اسلام واجب است تا کساني که مي خواهند در حوزه دين و اعتقادات تحقيق کنند در امنيت کامل به اين کار بپردازند.(توبه آيه 6)
9. حق تجارت: حق تجارت و بازرگاني براي همگان از زن و مرد از حقوق طبيعي بشر شمرده شده است. از اين رو هر کسي مي تواند براي دست يابي به مال و ثروت مشروع تلاش کند و از تجارت وبازرگاني و فوايد آن بهره مند شود.(نساء آيه 32) تنها کسب هاي نامشروع که در حقيقت ظلم و ستم به ديگري است نادرست و ممنوع شمرده شده است که امري طبيعي است.(بقره آيه 188 و 275 و 278)
10. حق ازدواج و انتخاب همسر: از حقوق هر انساني انتخاب همسر و تشکيل خانواده است و هر مرد و زني مي تواند با هرکسي که مي خواهد و با رضايت دو طرف ازدواج کند.(نساء آيه 3 و 129 و آيات ديگر ) حتي خداوند کساني را اين حق را ناديده مي گيرند و نمي گذارند تا اشخاص با يک ديگر ازداوج کنند سرزنش و نکوهش مي کند .(نساء آيه 127)
11. دانش و شناخت: هر کسي از اين حق برخوردار است که نسبت به خود و محيط دانش و آگاهي يابد و راه حق و باطل را بشناسد. از اين رو جلوگيري از علم و دانش به معناي ناديده گرفتن حقوق طبيعي بشر به شمار مي آيد. جامعه نمي تواند ابزارهاي شناختي و دانشي و امکانات توليد علم و دانش را از کسي سلب کند بلکه مي بايست زمينه و بستر لازم را براي کسب دانش و علم فراهم آورد.
اين مساله درهمه حوزه ها مي بايست مورد توجه و تاکيد قرار گيرد و تنها به مساله دانش خدا شناسي و توحيد ارتباط ندارد هر چند که اين حوزه به جهت ارزش و مقام مهم در زندگي و سرنوشت بشر از اهميت بسيار بالايي برخوردار مي باشد.(نساء آيه 165 و اسراء آيه 15)
اين ها نمونه هايي از حقوق بشر و مصاديق عيني آن بود که درقرآن مورد تاکيد قرار گرفته است. اين بدان معنا نيست که حقوق بشر تنها در همين مجموعه باشد و مصداقي ديگر نداشته باشد. اگر به مصاديق ياد شده توجه و دقت شود دانسته مي شود که مهم ترين واساسي ترين حقوق بشر در آن ياد شده است و موارد و مصاديق ديگر را نيز مي توان حتي در همين موارد جست و اثبات
کرد.

مقالات مشابه

حقوق بشر در آيات قرآني

نام نشریهحقوق بشر اسلامی

نام نویسندهنجمه رزم‌خواه

برنامه ای برای پیاده کردن «حقوق بشر»

نام نشریهاندیشه تقریب

نام نویسندهتوفیق علی وهبه

المساوات فی الاسلام

نام نشریهالاخلاق و الاداب

نام نویسندهمحمدالحسین الادیب

بردگى

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیدجعفر صادقی فدکی